معنی بی هوشی و اغما

حل جدول

بی هوشی و اغما

کما


اغما

کما، غش، بیهوشی


بی هوشی

بی ادراکی، بی فراستی، بی هوش بودن

فرهنگ معین

اغما

(مص ل.) بیهوش شدن، بیهوشی، (مص م.) بیهوش کردن. [خوانش: (اِ) [ع. اغماء]]

فرهنگ فارسی هوشیار

اغما

‎ (مصدر) بیهوش شدن، (مصدر) بیهوش کردن، (اسم) بیهوشی: (مریض بحال اغماء افتاده است. )


اغما ء

‎ بیهوشی، بیهوشاندن، لاپوشانی ‎ (مصدر) بیهوش شدن، (مصدر) بیهوش کردن، (اسم) بیهوشی: (مریض بحال اغماء افتاده است. )

فرهنگ عمید

اغما

(پزشکی) بیهوشی، حالت بیهوشی ناشی از مسمومیت، اورمی، مرض قند، الکلیسم، و مانند آن،
[قدیمی] بیهوش شدن،
[قدیمی] بیهوش کردن،

واژه پیشنهادی

بی هوشی

اغما، مدهوشی، ناهشیاری

مترادف و متضاد زبان فارسی

اغما

بیهوشی، غش، کما

فارسی به عربی

هوشی

عقلی


کم هوشی

تاخر


تیز هوشی

حده، فطنه

لغت نامه دهخدا

آشفته هوشی

آشفته هوشی. [ش ُ ت َ / ت ِ] (حامص مرکب) پریشان حواسی.


بی یاد و هوشی

بی یاد و هوشی. [دُ] (حامص مرکب) فراموشکاری. کم حافظه بودن.

فارسی به انگلیسی

معادل ابجد

بی هوشی و اغما

1381

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری